بیست و هشت ماهگی کارن و کارینای من
احساس شیرینه بزرگ شدن کارن و کارینا با گذشت روزهای داغ تابستان پدر این روز ها با بچه ها بازی اسب سواری میکنه و کارن و کارینا برای نشستن روی پشت پدر باهم دعواشون میشه... و زمانی هم که پدر نیست با هم بازی اسب سواری میکنن ... و البته کارینا بیشتر از فرصتها استفاده میکنه مخصوصا وقتایی که کارن در حال دیدن تی ویه ... کامیونی که میبینید وسیله ایه که هر دو شون دوست دارن و همیشه سرش دعواست ... و هیچ کدوم هم کوتاه نمیان ... این کامیون هم گاه گاهی ظهور میکنه و بعد که دعوا شروع شد ناپدید میشه .... این روزها کارن و کارینا یه خوردن سیب زمینی سرخ شده ...
نویسنده :
فاطمه
22:43